داستان خانواده وینچستر:

سارا وینچستر:

 در سال ۱۸۳۹ میلادی صدای نوزادی در خانه ی لئونارد و سارا پاردی پیچید. دختری به نام سارا بدنیا آمد. خانواده سارا از سطح متوسط بودند و زندگی شادی داشتند.

 کم کم سارا کوچک بزرگ و بزرگ تر شد. حالا او دختری جوان و دلفریب بود. جوانان زیادی علاقه به ازدواج با سارا داشتند ولی سارا به هیچ یک تمایلی نداشت. او بسیار زیبا، ریزاندام و خوش قیافه بود.

 با ورود سارا به بلوغ و رشد، در بخشی دیگر از شهرستان نیوهیوِن پسری در خانواده ی اشرافی و ثروتمند وینچستر شهرت و مال زیادی کسب می کرد. او ویلیام وینچستر بود. تاجر و تولید کننده ی پیراهن.

در سال های پیش رو آمریکا درگیر جنگ داخلی بزرگی بود ولی خانواده وینچستر و ویلیام زندگی بسیار مرفه و باشکوهی داشتند، ولی ویلیام تصمیم گرفت همه سرمایه  و اندوخته خود را برای کارخانه ای در زمینه ی اسلحه سازی خرج کند، یک کارخانه بزرگ که اسلحه تولید می کرد. اسلحه های ویلیام کیفیت و سرعت شلیک زیادی داشتند و به همین خاطر خیلی زود ویلیام در شغل خود به موفقیت های بزرگی دست یافت و اسلحه های خود را در حجم های انبوه به فروش رساند و حالا یکی از قدرت های سرمایه گذاری آمریکا بود. رشد و ارتقا ویلیام انقدر سرعت داشت که در مدتی کوتاه به ثروتی کلان دست یافت.

بالاخره ویلیام سارا را دید و از او تقاضای ازدواج کرد. او با نفوذ و آوازه خود توجه سارا را جلب کرد و جواب مثبت گرفت. در ۳۰ سپتامبر سال ۱۸۶۲ میلادی ویلیام و سارا با هم ازدواج کردند.

آن ها زندگی خود را در نیوهیون شروع کردند و در ۱۵ ژوئیه سال ۱۸۶۶ میلادی دخترشان آنی بدنیا آمد. همه چیز خوب بود تا اینکه آنی دچار بیماری سختی به نام ماراسموس شد. برخی هم معتقدند که آنی مبتلا به سل بود، و کسی یقین نداشت.آنی در ۲۴ جولای در گذشت و سارا و پدرش را در غمی بزرگ فرو برد.

سارا دچار اختلالات روانی شدیدی شد و کمتر به خانواده اش توجه می کرد. به مرور زمان حالش بهتر شد. دقیقا بعد از این بهبودی ویلیام بیمار شد و شوک دیگری به سارا وارد شد.

همه از پایان نسل وینچستر و ازبین رفتن ثروت کلان ابن خانواده حرف میزدند. سر انجام ویلیام نیز در ۷ مارچ سال ۱۸۸۱ میلادی از دنیا رفت و سارا وینچستر تنها ماند.

بار دیگر سارا دچار افسردگی شدید شد ولی حالا صاحب حدود ۲۰.۵ میلیون دلار ثروت نیز بود. درضمن مالک ۵۰ درصد سهام کارخانه ی اسلحه سازی وینچستر شد و روزانه ۱۰۰۰ دلار درآمد کسب می کرد، این رقم حدودا معادل ۲۵۰۰۰ دلار در سال ۲۰۱۵ میلادی بود.

او برای فراموش کردن خاطرات تلخش شهر نیوهیون در ایالت کنتیکت را ترک کرد و به کالیفرنیا رفت. حالا تصمیم به ساختن خانه ای برای خود داشت، خانه ای که در آن با ارواح همسر، فرزند مرده و مقتولان کشته شده با اسلحه های کارخانه اش صحبت و زندگی کند.

 او مدام به فالگیرها مراجعه می کرد و منبعی خوب برای کسب در آمد سودجویان و رمالان بود. در طول سه الی چهار سال به سارا باوراندند که باید برای دور کردن ارواح چاره ای بیاندیشد. حالا او پر از ترس و دلهره بود. فالگیرها پیشنهاد کردند خانه ای بسازد تا ارواح سرگردانِ تشنه او را رها کنند.

بنابراین در سال ۱۸۸۴ میلادی سارا زمینی به مساحت ۶ جریب خرید که فقط یک خانه نیمه ساز داشت. زمینی بسیار بزرگ که در دره سانتا کلارا قرار داشت. او ساخت خانه ی وینچستر را شروع کرد؛ منزلی مرموز و ترسناک که حالا ارواح مردگان را در خود دارد...

ماجرای این خانه را در خانه وینچستر دنبال کنید...